English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2916 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
wharfage U وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
burse U بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
transit duty U حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
lattice design U طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
arcade game U بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
bill U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
referendums U همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum U همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referenda U همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
trihedral U سه وجهی
biform U دو وجهی
planar U دو وجهی
hesahedral U شش وجهی
hexahedron U شش وجهی
trimorphous U سه وجهی
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
holohedron U تمام وجهی
hexagram U ستاره شش وجهی
dehedral angle U زاویه دو وجهی
pentagonal U پنج وجهی
trisoctahedron U بلور42 وجهی
triangular conflict U تعارض سه وجهی
octahedral U هشت وجهی
trimorph U سه شکلی سه وجهی
dodecahedron U دوازده وجهی
octagons U هشت وجهی
tetrahedral U چهار وجهی
icosahedron U بلوربیست وجهی
icosahedron U بیست وجهی
polyhedral U چند وجهی
facial isomer U همپار وجهی
facial isomer U ایزومر وجهی
octahedron U هشت وجهی
octagon U هشت وجهی
tetrahedron U چهار وجهی
trisoctahedron U کثیر الاضلاع 42 وجهی
unitas multiplex U واحد چند وجهی
polyhedron U جسم چند وجهی
pentagonal U جسم پنج وجهی
pentahedron U شکل پنج وجهی
closo packed hexagonal space lattice U شبکه فضایی شش وجهی
monocapped octahedron U هشت وجهی تک کلاهکی
octahedral holes U حفرههای هشت وجهی
distorted tetrahedron U چهار وجهی واپیچیده
hemihedral U بشکل نصفه وجهی
traffic U گذشتن
pass U گذشتن
pass on U در گذشتن
crosser U گذشتن
passes U گذشتن
to pass a way U گذشتن
intercross U از هم گذشتن
trafficked U گذشتن
trafficking U گذشتن
traffics U گذشتن
bypass U گذشتن
bypassed U گذشتن
bypasses U گذشتن
bypassing U گذشتن
get through U گذشتن از
go by U گذشتن
go over U گذشتن
traverse U گذشتن از
traversed U گذشتن از
traverses U گذشتن از
traversing U گذشتن از
elapses U گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
elapse U گذشتن
crossest U گذشتن
to run on U گذشتن
to pass on U گذشتن
elapsing U گذشتن
overpasses U گذشتن از
forbear U گذشتن از
forbears U گذشتن از
overpass U گذشتن از
crosses U گذشتن
to blow over U گذشتن
blow over U گذشتن
cross U گذشتن
to go by U گذشتن
passed U گذشتن
polyhedron U جسم چند وجهی کثیرالوجوه
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
overrides U سواره گذشتن از
fleet U بسرعت گذشتن
fleets U بسرعت گذشتن
to pass off U برگذارشدن گذشتن
overgo U رسیدن به گذشتن
sweep U بسرعت گذشتن از
override U سواره گذشتن از
overrode U سواره گذشتن از
to go over U گذشتن گذرکردن
overridden U سواره گذشتن از
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
filrate U از صافی گذشتن
overslaugh U نادیده گذشتن
overdue U گذشتن موعد
therein U از ان بابت
particulars U بابت
behalf U بابت
concern U بابت
whereat U که از ان بابت
thereat U از ان بابت
concerns U بابت
in this way <adv.> U از آن بابت
whereby <adv.> U از آن بابت
in this vein <adv.> U از آن بابت
particular redemption U بابت
by impl <adv.> U از آن بابت
items U بابت
as a consequence <adv.> U از آن بابت
hence <adv.> U از آن بابت
therefore <adv.> U از آن بابت
thus [therefore] <adv.> U از آن بابت
by implication <adv.> U از آن بابت
in consequence <adv.> U از آن بابت
in this manner <adv.> U از آن بابت
in this wise <adv.> U از آن بابت
for that reason <adv.> U از آن بابت
as a result of this <adv.> از آن بابت
item U بابت
thereupon <adv.> U از آن بابت
thereat <adv.> U از آن بابت
subsequently <adv.> U از آن بابت
in this respect <adv.> U از آن بابت
consequently <adv.> U از آن بابت
insofar <adv.> U از آن بابت
in so far <adv.> U از آن بابت
at that [at that provocation] <adv.> U از آن بابت
as a result <adv.> U از آن بابت
in this sense <adv.> U از آن بابت
for this reason <adv.> U از آن بابت
plastomer U اجسام چند وجهی سخت وجامد
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
goes U گذشتن عبور کردن
to go to U رعایت کردن گذشتن از
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
get over U ازروی چیزی گذشتن
go U گذشتن عبور کردن
regards U بابت باره
on my own account U بابت خودم
on this score U از این بابت
regard U بابت باره
regarded U بابت باره
paticular U خصوصی بابت
rhomb U منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
mmpi U شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
conjunctive mood U وجهی ازفعل که درجزای شرط یا قید بکار می رود
therewith U از ان بابت علاوه بر این
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
for ones own hand U بابت خود شخص
In this matter U در این بابت [قضیه]
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
is he a the wiser for it U ایا ازاین بابت عاقل تراست
I feel relieved because of that issue! U خیال من را از این بابت راحت کردی!
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1construed
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com